مجالس حضرت
حضور يافتن و نشستن در مجالس كه فضايل و مناقب حضرت مهدى (ع) و آن چه مربوط به او است در آن ها ياد مى شود، از تكاليف بندگان در عصر غيبت است.
پيامبر(ص) فرمود: در باغ هاى بهشت بگرديد. عرضه داشتند: اى رسول خدا باغ هاى بهشت چيست؟ فرمود: مجالس ذكر... (1).
از امام رضا(ع) نيز روايت شده كه هركس در مجلسى بنشيندكه امر ما در آن زنده مى گردد، دلش نخواهد مرد، روزى كه دل ها مى ميرند (2).
نيز برپا نمودن مجالسى كه مولايمان صاحب الزمان (ع) در آن ها ياد شود و فضائل آن حضرت در آن ها ترويج و منتشرگردد و در آن مجالس براى آن جناب دعا شود، از تكاليف عصر غيبت است كه اين كار، در حقيقت ترويج دين خدا و نصرت ولى الله است (3).
1- مكیال ا لمكارم ج2 ص 238.
2- بحار الانوار ج 44، ص 278.
3- مکیال المکارم ج2 ص 241 ترجمه سید مهدی حائری قزوینی.
برگرفته از سایت مهدی نت
عید فطر، عید پایان یافتن رمضان نیست، عید برآمدن انسانی نو از خاکسترهای خویشتن خویش است، چونان ققنوس که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود.
فطر شادی و دست افشانی بر رفتن رمضان نیست ، بر آمدن روز نو، روزی نو و انسانی نو است.
اگر درعید فطر درنیابیم که از نو متولد شده ایم، اگر تازگی را در روح خود احساس نکنیم، عید فطرعید ما نیست .
در ساحت سپید فطر بر ماه دل آرای غفران درود می فرستیم که عشق را برایمان ترسیم کرد و مشتاقان علی را به ضیافت قدر رهنمون ساخت.
عید فطر روز تولد فضیلتها، جلوه دادن و به بار نشستن خوبیها و از شهد شیرین عشق نوشیدن است.
عید فطر روز پاداش گرفتن و روئیت رحمت الهی بعد از ماه رمضان است.
فطر عشوه عرش بر ساکنان خاک و قصیده سرای معرفت بر مقیمان مدینه ی فطرت است.
عید فطر، تجلى اوج یك ماه بندگى و عبودیت پروردگار متعال و یك ماه سازندگى و وارستگى و معراج انسانى است.
عید، میعادی در زمان است. و فطر میثاقی با فطرت! چرا که رمضان دعوتی است به بازیافتن خود گمشده، ندائی است برای توجه به خدای فراموش شده، ضیافتی است برای تناول از مانده تقوا و پایان این میهمانی خدایی، عید قبول است. عید توفیق بر طاعت و اطاعت عید توبه و تهذیب نفس، عید ذکرهای شبانه، عید کنترل خواسته ها، عید محرومان و گرسنگان.
فطر چیدن میوه هایی است که از فطرت می جوشد! فطر سپاس نعمتی است که در رمضان نازل شده است.
عید فطر پاداش افطارهای خالصانه و بجاست.مهر قبولی انفاقهای به قصدقربت است . پایان نامه دوره ی ایثار و گذشت است.
بارالها! عید مرا، میهمانی خداحافظی با ملکوت قرار مده که من برای ادامه تحصیل تو، امروز را قرار دادهام تا برای معراج روحم، پلکانی از روزهای عمرم بسازم. چه شیرین است رسیدن به بام رضایت تو، آن هنگام که زیر آسمان، در قنوت نماز عیدم دست نیازم را پر از شفقت میکنی و مرا تهیدست باز نمیگردانی! میدانی که دستاویزی جز تسبیحات فاطمه علیهاالسلام در تعقیبات نمازهایم ندارم که از تهیدستان، جز وام گرفتن از آبروی محمد و آل او کاری برنیاید.
«بهشت اگر چه نه جای گناهکاران است بیار باده که امید من به بخشش اوست»
ـ طلوع عید فطر، طلوع آدم است از قعر ظلمت گناه؛ مبارک باد صبحی که خورشید و انسان، هر دو پس از سیاهی، آغاز میشوند!
چقدر سخت است که این عزیزترین عید را بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
اینکه بدنت نسبت به آن جانب خاشع باشد
و دليل بر اين است آنچه سيّد اجل على بن طاووس در كتاب جمال الاسبوع به سند خود از محمد بن سنان از امام صادقعليه السلام در دعاى روز جمعه روايت آمده، و ما آن را در كتاب ابواب الجنات فى آداب الجمعات ياد كردهايم: اَللَّهُمَّ إنّى اتقربُ إلَيكَ بقَلْبٍ خاضِعٍ وَإلى ببدنٍ خاشعٍ و الى الاَئِمَّةِ الرَّاشدينَ بِفُؤَادٍ مُتَواضِعٍ؛ (1) بار خدايا من به درگاه تو تقرُّب مىجويم بادلى خاضع و به سوى وليّْت با بدنى فروتن، و به امامان هدايت كننده با قلبى متواضع... .
كه دلالت دارد بر حصول تقرُّب به خداى عز و جل با خشوع و فروتنى بدن براى ولّى او عليه السلام. و منظور از ولى در اينجا به قرينه ياد كردن امامانعليه السلام، و به قرينه اينكه اين تعبير در چندين دعا و حديث از مولايمان حضرت حجّتعليه السلام روايت آمده، همان امام زمانعليه السلام است .
اگر بگوييد: احتمال دارد منظور از ولّى امام هر زمان يا مؤمن كامل باشد؟ گوييم: هر چند كه اين احتمال بعيد است، ولى بر اين دو تقدير نيز مقصود ثابت است، زيرا كه مؤمن كامل حقيقى منحصر در آن بزگوار است، چنانكه پوشيده نيست.
و منظور از خشوع بدن چنانكه از تأمُّل كردن در كتب لغت و موارد استعمال استفاده مىشود و كسى كه جستجو نموده و در آيات و اخبار دقّت كند با آن مأنوس مىگردد؛ آن است كه اعضاى بدنت را در جهت خدمت كردن به مولايت و بر پاكردن امر او به كار ببندى، در حالى كه مستمندى و كوچكى خود را اقرار نمايى، كه عظمت و بزرگى آن حضرت را بر خودت در اعماق جانت بينى، چنانكه حال غلام نسبت به اربابش هست.
زيرا كه غلامى كه معنى بندگى و آقايى را درك كند، مىداند كه از لوازم بندگيش؛ به كار بردن اعضاى بدنش در خدمت و اطاعت مولايش مىباشد، و او در آن حال تصوّر نمىكند كه بر مولايش منّت يا احسانى دارد، بلكه مىداند كه اگر در خدمت يا اطاعت اوامر او سستى نمايد مقصّر خواهد بود، و اگر بر اگر بر او گردنكشى يا تكبُّر كند، نزد خردمندان مذموم و مطرود خواهد شد، و هرگاه حال غلامى كه كسى از مردم با درهمى چند او را خريده چنين باشد، و براى كسى كه بر او ولايت يافته اين مقدار حق و مولويت باشد، پس حال مولايى كه خداى تعالى براى او ولايت تامّه قرار داده چه خواهد بود؟ و اين معنى را در كتاب عزيز خود چنين فرموده است: النبىُّ أوْلى بامُؤْمِنينَ مِنْ أنففُسِهِمْ؛ (2) پيغمبر نسبت به مردم از خودشان سزاوارتر و ولايتش محكمتر است. و اين مقام را بعد از پيغمبرصلى الله عليه وآله براى امامعليه السلام مقرَّر فرموده است.
و هر كس اهل تحقيق و تدبُّر در اخبار فضل و عظمت امامانعليه السلام باشد در هيچ كدام از مطالبى كه آورديم ترديد نخواهد كرد، و اگر ما آن اخبار را بياوريم كتاب طولانى مىشود، و در آنچه ياد كرديم براى خردمندان مايه عبرت و بسنده است چون:
هر كس كه ز شهر آشنايى است داند كه متاع ما كجايى است
1- جمال الاسبوع، 230.
2- سوره احزاب، آيه 6.
برگرفته از سایت مهدی نت
اهداء قرائت قرآن به آن حضرت
و بر فضيلت و استحباب آن دلالت دارد آنچه ثقة الاسلام محمد بن يعقوب كلينى در كافى از على بن المغيره روايت آورده كه گويد: به حضرت ابوالحسن امام كاظمعليه السلام عرض كردم: پدرم از جَدّ تو راجع به ختم كردن قرآن در هر شب پرسيده بود. جدّ تو به او فرموده بود: در هر شب. به آن جناب عرضه داشته بود: در ماه رمضان نيزجدّ تو فرموده بود: ماه رمضان نيز. پدرم به او عرضه داشته بود: آرى، تا هر قدر كه بتوانم. پس از آن پدرم قرآن را چهل بار در ماه رمضان ختم مىكرد.
سپس من بعد از پدرم آن را ختم مىكردم، بسا كه بر او مىافزودم و يا كمتر از آن را ختم مىكردم به مقدار فراغت و اشتغال و نشاط و بىحالىام، پس هرگاه روز فطر شود براى رسول خداصلى الله عليه وآله يك ختم، و براى علىعليه السلام ختمى ديگر و براى فاطمهعليها السلام ختمى ديگر، سپس براى ائمهعليهم السلام تا به شما رسد قرار مىدهم، كه از آن هنگام كه در اين حال بودهام يك ختم قرآن براى شما قرار دادهام.
به سبب اين كار چه پاداشى برايم هست؟ امام كاظمعليه السلام فرمود: پاداش تو آن است كه روز قيامت با آنانعليهم السلام باشى. عرض كردم: اللَّه اكبر! چنين پاداشى براى من است؟ سه مرتبه فرمود: آرى. (1)
مىگويم: وجه استدلال اينكه ظاهر از سخنان امامعليه السلام مترتّب شدن ثواب بر آن عمل از اين جهت است كه به پيغمبر و امام هديه مىشودو تقرّب به ايشان است و خصوصيتى در امامان ياد شده نبوده است، بلكه از گفته راوى چنين بر مىآيد كه يك ختم قرآن را براى امام كاظمعليه السلام قرار مىداد چون آن حضرت امام زمانش بوده است، لذا گفت: از آن هنگام كه در اين حال بودهام... و امامعليه السلام كارش را تصديق و او را تحسين فرمود.
و حاصل از ملاحظه اين حديث و دقّت در آن: استحباب هديه كردن قرائت قرآن به پيغمبر اكرم و صدّيقه كبرى و هر يك از ائمه معصومين سلام اللَّه عليهم اجمعين مىباشد.
و مؤيّد اين است هديه كردن نماز به ايشان و شواهد ديگرى نيز دارد كه براى كاوشگر در روايات ايشانعليهم السلام ظاهر مىگردد، از خداوند عز و جل خواستاريم كه ما و همه مؤمنين را ان شاء اللَّه به حق محمد و آل او، براى اين كار توفيق دهد.
1- سوره اعراف، آيه 180.
برگرفته از سایت مهدی نت
اهتمام ورزیدن به یاری آن جناب
زيرا كه هر كس آن حضرت را يارى نمايد در حقيقت خداى عز و جل را يارى نموده، خداى تعالى فرموده است: وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ؛ (1)و به تحقيق كه خداوند يارى مىكند كسى كه او را يارى نمايد، همانا خداوند در منتهاى قدرت و توانايى است.
و نيز خداى عز و جل فرموده: إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ؛ (2) اگر خداوند را يارى كنيد، او شما را يارى مىكند و گامهاىتان را ثابت و استوار مىسازد .
ÇÏÇãå ãØáÈ...
اهتمام در ادای حقوق برادران دینی
هفتاد و نهمين برنامه اي كه مايه تقرب و خشنودي آن جناب است ، از اموري كه منسوب به اوست؛ اهتمام ورزيدن در أداي حقوق برادران ديني است ، كه اين ياري كردن آن جناب، و چنگ زدن به ريسمان ولايت او ، و شادمان نمودن او ، و احسان كردن به حضرتش مي باشد، و تعدادي از أخبار بر اين دلالت دارند
. از جمله ؛ آنچه گذشت كه ترك اين كار سبك شمردن امام عليه السلام است
. و از جمله ؛ رواياتي است كه دلالت دارند بر اينكه امام عليه السلام به منزله پدر براي مؤمنين است، و آنها به منزله فرزندان اويند، و بدون ترديد احسان و دوستي به فرزندان احسان و دوستي به پدر ايشان است ، به ويژه اگر براي فرزند امتيازي از لحاظ علم و معرفت و زهد و عبادت و نسب بوده باشد.
ÇÏÇãå ãØáÈ...
اندوهگین بودن مؤمن از فراق آن حضرت
اينكه مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشد و اين از نشانههاى دوستى و اشتياق به آن حضرت است.
و در ديوان منسوب به سرور و سالارمان حضرت اميرالمؤمنين - عليه الصلاة والسلام - در بيان دلايل و نشانههاى دوستى راستين چنين آمده:
وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ شَوْقِهِ
مِثْلَ السَّقِيمِ وَفِي الفُؤادِ غَلآئِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ أَنْ يُرى مِنْ أُنْسِهِ
مُسْتَوْحِشاً مِنْ كُلِّ ما هُوَ شاغِلُ
وَمِنَ الدَّلائِلِ ضِحْكُهُ بَيْنَ الوَرى
وَالقَلْبُ مَحْزُونٌ كَقَلْبِ الثّاكِلِ
ÇÏÇãå ãØáÈ...
وقتی روز شمار بندگی را ورق میزنی الطاف رحمت ایزدی را در لابه لای روزها میبینی بعضی از ماهها شور و حال دیگری دارند . اصلا رنگ و بوی خدا در آنها نمایانتر است .
رجب، ماه خدا، ماه خالی شدن از غیر خدا، ماهی که ملائکه در زمین به دنبال جمع کردن استغفار مثل من و تو هستند . باید تخلیه شد باید دید روزها را چگونه گذراندهایم . تپش قلبهایمان با کدام طنین موزون مینواخت .
آیا با نوای استغفار (استغفرالله و اسئله التوبه) در این میکده دل را گشوشدهای؟ ! و آیا . . .
گامها را فراتر مینهیم تا به کعبه مقصود رسیم . شعبان از راه میرسد . آن هنگام که ظرف بندگی تو از تب هوای نفس اماره خالی شد شعبان با طلوعی سرشار از لبریز از شکوفههای محمدی و عطر ال الله از راه میرسد و قدم بر خانه دل میگذارد . میآید تا این منزل بود را به دسته گلهای از ذکر و معنویتبیارآیی . هر چه گام به جلو برمیداریم احساس سبکی در ما ایجاد میشود .
و دیگر هنگامه جلای دل است . دلی که رجب را وقف پیرایش آن در شعبان را وقف آرایشش کردهایم . مهربانا شکرت که این گونه مرا، اعضاء و جوارحم را، زبانم، چشمم را، گوشم را و همه وجودم را میهمان این خوان با کرامتت کردهای، میهمانی که حتی چشم بر هم نهادن آن نیز عبادت است .
آرام آرام دلنشین و سبکبال پاسی را بر بال ملائک میگذاریم و دستان رمضان را در آغوش میگیریم پای بر شمارش معکوس دل میگذاریم و به سوی عشق و مستی در دست .
به میانه ماه خدا نزدیک شدهایم . نوای رحمت ایزدی به گوش میرسد . در قلب زمان اعظم ملائکه آسمان بر زمین میآیند تا بالهایشان را فرش پای ملکوتیان کنند . آمدند تا تو را بخرند . آیند تا تو را نزد آن معبودی ببرند که خریدار هر یوسف بد سرشت است .
لیالی قدر در انتظارند تا فانوس عشق و عاشقی را بنوازند . معشوقه دل عطر شفا و رحمت را میگستراند، دلبری میکند تا تو را که عاشقی و مجنون، ناز او را بخری .
آمدهام به کوی تو گر تو کنی نگاه من
ناز خرج ز روی تو گر تو دهی شفای من
و آنجاست که این عبد سراپا تقصیر روی به سوی حقیقت عالم میکند و منشور آیندهای مبهم را از دست مولامان حجة بن الحسن (عج) بر میگیرد .
خدایا چه میشود ما را این شب، پر از رحمت و برکت، اما رسم مجنون شدن را نمیداینم، نمیدانیم که اگر لیلای عالم کاسه گدایی تو را میشکند . تو را دوست دارد و در انتظار یک نگاه پر از نیاز توست . شب قدر آمده است تا تویی که خسته عالم دنیایی، خسته بندگی تن شدهای . چنگ در ریسمان معنویت زنی و قرآن را که سرچشمه معنویات عالم استبا زبان اشک بیارازی با زبانی که تحفه قدح بار است، با زبانی که کیمیای جلای دل است . آن محبوبهای که شنزار گونههای عاشقان را آبیاری میکند تا نهال خوف و رجا در آن برویاند .
شبنمی که اگر لیلای مجنون، گوشه چشمی (نیم نگاهی) بر آن کند همه گناهانت اگر به عدد ستارگان آسمان باشد آمرزیده میشود . آری باید این اشکها را تحفه قدم او کرد .
لطیفا! حال که در رحمتت را به روی ضعیفان و ثروتمندان معنویت گشودهای و حال که من ناچیز قلب رمضان را که با شستن خون در رگها جاری میکند در آغوش خود میفشارم . چگونه میشود این عاشقی که در دام بلای دوست گرفتار استبه خود واگذاری؟
چگونه میشود آن حال و هوای شبهای قدر را از من بستانی تا در این بحر فانی دست و پا زنم . . .
چگونه؟ !
ای الهه ناز! با همه نیاز، به درگاه تو آمدهام تا قلم عفو بر در دریای گناهانم بکشی که که با دیدگانی پاک به زیارت آقا حجة بن الحسن (عج) برسم .
ای محرم راز! با دل پر سوز و گداز، آمدهام تا به شب قدر حلقه گمشده انسانیتم را بیابم که مگر سالک راه تو شوم . ای خدای بی نیاز! با عطش و عشق و نیاز آمدهام تا به حق بهترین بندگانت، به حق سید رسولانت و به حق نالههای عصمت عالم ما را هم رنگی الهی بزنی تا خدایی خدایی شویم .
اقتدا و تأسّی جستن به اخلاق و اعمال آن حضرت
پيروى كردن از آن جناب و الگو قرار دادن او در اخلاق و اعمال در آنچه مؤمن به حسب حال خود مىتواند انجام دهد، معنى تشيّع و حقيقت مأموم بودن همين است، و كمال ايمان و تماميّت موالات امام و همراهى با او در روز قيامت و مجاورت با حضرتش در بهشت با اين كار انجام مىشود.
ÇÏÇãå ãØáÈ...
میلاد فرزند باب العلم، امام صلح و حلم، امام حسن مجتبی، آن نور بیانتها بر عاشقانش مبارکباد!
یا امام مجتبی(ع)! روشنای تو از اعتراض خاموشت بود و بالاترین فریادها، با سکوتت زاده شد.
نگاه پنجرهها امشب به سوی دومین روشنای امامت گشوده خواهد شد؛ مبارک باد طلوع آفتاب میلادش!
امروز، جادههای ملکوت، مسافری را به زمین میآورند که دست کریمش، زبانزد آسمانیان خواهد بود.
یا کریم اهل بیت نبوت! باران حضور تو، بر کویر خشک دلهای اردتمندان و عاشقانت مبارکباد!
خار چشم دشمنان!
نور چشم فاطمه!
شیره جان علی!
ای امام مجتبی!
روز میلاد تو را
آسمان قلبمان
نور باران میکند.
آمدی تا معصومیت را با عطر زیستنت، به مشام جان عالمیان بریزی.
سلام بر تو ای فروغ بیمثال زهرا، یا عون الضعفا!
عطر میلاد تو پیچید و گلی پیدا شد
آفرینش ز تماشای رخت زیبا شد
ای خوش آن دم که امام حسن آمد به جهان
غنچه از غنچه لبهای امامت واشد.
السلام علیک ای نور منشعب از علی و زهرا!
آمدی تا شام تیره حاجتمندان را به سپیده صبح نامت روشن کنی.
یا کریم اهل بیت! چراغ یاد تو که روشن میشود، به احترام تو تمام کائنات سکوت میکنند و از آن روز، آسمان و زمین گوش به امواج دریای مهر تو خواباندهاند تا صبر تو را معنا کنند.
امشب در آسمانها و زمین، ضیافتی است برای آمدنت، نیمهای از حسین، شاخهای از محمد، جلوهای از مظلومیت علی و گلی از دامان زهرا تویی یا امام مجتبی(ع).
آمدی و با میلادت، یعقوب چشممان را به جمال یوسفی از چاه رازهای علی روشن کردی تا عزیز مصر وجودمان شوی؛ یا کریم اهل بیت.
امام حسن(ع) جلوهای از ابعاد ناشناخته علی(ع) بود که نمادی از جاذبه علی را میشد در آینه نورانیاش تماشا کرد.