تدوام درخواست معرفت آن حضرت
مداومت كردن بر دعايى كه ثقة الاسلام كلينى (1) و شيخ نعمانى (2) و شيخ طوسى به سندهاى خود، از زراره روايت كردهاند كه گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادقعليه السلام مىفرمود: براى آن جوان پيش از قيامش غيبتى خواهد بود.
گفتم: چرا؟ فرمود: مىترسد - و به شكمش اشاره كرد - سپس فرمود: اى زراره! و او است منتظَر و او است كه در ولادتش شك مىكنند، پس بعضى مىگويند: پدرش بدون بازمانده از دنيا رفت و بعضى از آنها مىگويند: در حالى كه در شكم مادر بود، پدرش فوت كرد و بعضى مىگويند: دو سال پيش از فوت پدرش متولد شد و اوست منتظر، مگر اينكه خداوند - عزّوجلّ - دوست دارد كه شيعه را امتحان كند، پس در آن هنگام است كه تشكيك و توهم اهلِ باطل آغاز مىشود.
اى زراره! اگر آن زمان را درك كردى، اين دعا را بخوان: اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِيَّكَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي؛ بار خدايا! تو مرا به خود شناسا كن، كه اگر خودت را به من نشناسانى، پيغمبرت را نخواهم شناخت، بار خدايا! تو رسولت را به من بشناسان، كه اگر رسول خود را به من نشناسانى، حجّتت را نخواهم شناخت. پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان، كه اگر حجّتت را به من نشناسانى، از دين خود گمراه خواهم شد .
و رئيس المحدّثين شيخ صدوق در كتاب كمال الدين آن را به سند خود، از زراره چنين روايت آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابوعبد اللَّه امام صادقعليه السلام مىفرمود: براى قائم پيش از آنكه قيام كند، غيبتى خواهد بود.
گفتم: چرا؟ فرمود: مىترسد - و به شكمش اشاره كرد - سپس فرمود: اى زراره! و او است انتظار كشيده شده، و او است آنكه مردم در ولادتش شك مىكنند، بعضى از مردم خواهند گفت: او در شكم مادر است. و برخى گويند: او غايب است.
و بعضى گويند: متولد نشده است. و بعضى مىگويند: دو سال پيش از فوت پدرش متولّد گشت. جز اين نيست كه خداى - تبارك و تعالى - مىخواهد شيعيان را بيازمايد، پس در آن هنگام است كه باطلجويان به ترديد مىافتند.
زراره گويد: عرضه داشتم: فدايت گردم! اگر آن زمان را درك نمودم، چه عملى انجام دهم؟ فرمود: اى زراره! هرگاه آن زمان را درك كنى، بر اين دعا مداومت كن: اَللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ.... (3)
1- اصول كافى، 337/1. بر گرفته از سایت مهدی نت
2- غيبت نعمانى، 86، ان فى قائم سنة من الانبياء.
3- كمالالدين، 342/2 .
تجدید بیعت با آن حضرت بعد از فرایض همه روزه و هر جمعه
تجديد بيعت با آن حضرتعليه السلام بعد از هر نماز از فرايض پنجگانه، يا در هر روز، و يا در هر جمعه، از وظايف اهل ايمان است. و سخن اول در معنى بيعت است، و ديگر در حكم آن، پس در اينجا دو مبحث است :معنى بيعت در لغت و شرع
گاهى بيعت و مبايعت به معنى همعهدى و عقد بستن با يكديگر به كار مىرود. چنانكه در مجمع البحرين آمده است: مبايعت، معاقده و معاهده است، گويى هر كدام از دو طرف بيعت آنچه نزدش هست به ديگرى واگذار كرده و خود را كاملاً در اختيار او قرار داده است. (1)
و شيخ ابوالحسن شريف، شاگرد مجلسى دوم - صاحب بحار - در كتاب مرآة الانوار و مشكاة الاسرار گفته: و آن ( بيعت) عبارت است از معاقده و معاهده گويى كه هر كدام از آن دو، آنچه در توان دارد به ديگرى واگذار كند، و خودش را خالص در اختيار ديگرى قرار دهد. (2)
مىگويم: حاصل از معنى مبايعت آن است كه: بيعت كننده ملتزم شده و عهد محكم و پيمان استوار بسته به اينكه شخصى را كه با وى بيعت نموده، با جان و مال خود يارى كند، و از هيچ چيزى از آنچه مربوط به او هست در راه يارى و نصرت او دريغ ننمايد و جان و مال خود را در راه آن شخص نثار نمايد.
و بيعت به اين معنى در دعاى عهدى كه براى هر روز روايت شده، و دعاى عهدى كه تا چهل بامداد روايت گرديده (3) - و اين دو را ان شاء اللَّه تعالى خواهيم آورد - ياد شده است.
و رسول خداصلى الله عليه وآله همه امّت را امر فرمود كه به اين گونه بيعت با امامانعليهم السلام بيعت نمايند، چه كسانى كه حاضر بودند و چه غايب، در خطبه غدير كه در كتاب احتجاج (4) روايت گرديده، و بدون شك بيعت كردن به اين معنى از لوازم و علايم ايمان است، بلكه ايمان جز به آن تحقق نمىيابد، پس مبايع در اينجا مؤمن است و مشترى خداوند - عزّوجلّ - از همين روى فرموده است: صلى الله عليه وسلمإِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ المُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ؛ (5) خداوند از مؤمنين جانها و اموالشان را خريدارى فرمود به اينكه بهشت را براى ايشان قرار دهد... .
ÇÏÇãå ãØáÈ...
پیوسته به یاد آن حضرت بودن و به آدابش عمل کردن
بيان مطلب اينكه، به دلالت اخبار قطعى بسيار كه امامانعليه السلام روايت گرديده ترديدى در اين نيست كه امامعليه السلام ناظر و شاهد بر ما است، و بر حالات و حركات و سكنات ما اطلاع دارد، پس تو در هر حال و هر كجا كه هستى برابر ديدگانش قرار دارى كه او است ديده بيناى خداوند و گوش شنواى او، چون اين را دانستى و يقين داشتى كه تو در پيش چشم و جلو رويش قرار دارى، حتماً آن جناب را در جلو چشمت قرار دهى، و با ديده دل به او نظر نمايى، بلكه هرگاه آن حضرت جلو چشمت باشد لازمهاش اين است كه تو در پيش چشمش بوده باشى، و بستگى به اين ندارد كه تو آن را قرار دهى. و اين روشن، و بر كسى كه ديده دلش كور نباشد مخفى نيست: چشم سر كافران و مخالفان گرچه كور نيست ليكن چشم باطن و ديده دلها كور است.
و چنانچه دانستى كه آن حضرتعليه السلام پيش چشمت قرار دارد، البته همّتت در جهت رعايت آداب آن جناب، و مراسم ادب و انجام وظايفى كه نسبت به آن حضرت دارى به حسب مراتب معرفتت مصروف خواهد شد، هر چند كه با چشم سر آن بزرگوار را نبينى.
ÇÏÇãå ãØáÈ...
پرهیز از مجالسی که نام آن حضرت در آن ها مورد تمسخر باشد
پرهيز كردن و دورى جستن از مجالس بيكارگان و گمراهان، آنها كه ياد امامعليه السلام را به مسخره مىگيرند يا آن حضرت را به بدى ياد مىكنند، يا بر آن بزرگوار خرده مىگيرند، يا وجود شريفش را انكار مىنمايند، يا اينكه از يادكردن حضرتش روى گردانند، يا مؤمنان منتظر آن جناب را به تمسخر مىگيرند.
خداى - عزّوجلّ - فرمايد: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَيُسْتَهْزَئُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ المُنافِقِينَ وَالكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً؛ (1) و همانا خداوند در كتاب بر شما نازل فرمود كه هرگاه شنيديد به آيات خداوند كفر ورزيده مىشود و استهزا مىگردد پس با آنان كافران و استهزا كنندگان ننشينيد تا در سخنى ديگر داخل شوند كه اگر با آنها همنشين شويد شما هم به حقيقت مانند آنان خواهيد بود، همانا خداوند همگى منافقان و كافران را در جهنّم خواهد كرد.
ÇÏÇãå ãØáÈ...
بسیار لعنت کردن بر بنی امیّه در آشکار و پنهان
در مجالس و منابر در صورتى كه ترس و تقيّه در كار نباشد، و دليل بر اينكه اين كار از امورى است كه مايه تقرُّب به مولايمانعليه السلام مىباشد - اضافه بر اينكه اين از بهترين و محبوبترين و مهمترين اعمال است - روايتى است كه شيخ صدوقرحمه الله در كتاب خصال از اميرالمؤمنينعليه السلام در ذكر مناقب هفتادگانهاش فرموده: و امّا پنجاه و چهارم: پس به درستى كه من شنيدم رسول خداصلى الله عليه وآله مىفرمود: اى على؛ بنى أُميّه تو را لعنت خواهند كرد، و فرشتهاى به شمار هر لعنت آنان، هزار لعنت براىشان بر مىگرداند، پس هرگاه قائمعليه السلام بپاخيزد چهل سال آنها را لعنت خواهد كرد... (1)
مىگويم: پوشيده نماند كه منظور از چهل سال لعنت كردن، امر فرمودن آن حضرتعليه السلام شيعيان و پيروانش را به لعنت كردن بنى اميّه در همه بلاد و آبادىها، در منابر و مجامع مىباشد، و شيوع يافتن آن در ميان مردم در آن مدت است، همانگونه كه بنى اميّه - لعنهم اللَّه تعالى - در زمان تسلُّط يافتنشان از روى عناد با اميرالمؤمنينعليه السلام اين كار را كردند، پس كار حضرت قائمعليه السلام كيفر اعمال آنها در اين دنيا است، و اگر منظور اين بود كه خود آن حضرت به تنهايى بنى اميه را لعنت مىكند، محدود به مدّت معيَّن نبود، و به زمان ظهور آن حضرتعليه السلام اختصاص نمىيافت، زيرا كه آن بزرگوار در همه عمرش آنان را لعنت مىكند.
ÇÏÇãå ãØáÈ...
بزرگداشت اماکنی که به قدوم آن حضرت زینت یافته اند
مانند: مسجد سهله، و مسجد اعظم كوفه، و سرداب مبارك در شهر سامره، و مسجد جمكران و غير اينها از مواضعى كه بعضى از صُلحا، آن حضرت را در آنجاها ديدهاند، يا در روايات آمده كه آن جناب در آنجا توقف دارد، مانند: مسجدالحرام، و تعظيم و احترام ساير چيزهايى كه به او اختصاص دارد و منتسب مىباشد، مانند: نامها و القاب و كلمات و توقيعات و لباسهاى آن حضرتعليه السلام و كتابهايى كه احوالات آن بزرگوار و آنچه متعلق به اوست در آنها ياد گرديده، و مانند اينها... در اينجا نخست در استجاب و رجحان آن سخن مىگوييم، و دوم در بيان چگونگى بزرگداشت و تعظيم آن مشاهده، و آنچه به وسيله آنها بزرگداشت حاصل مىگردد .
به توفيق خداوند گوييم: آنچه بر اين معنى دلالت دارد يا آن را تأييد مىكند چند امر است:
ÇÏÇãå ãØáÈ...