سوره سجده
آيه 29: قل يوم الفتح لا ينفع الذين کفروا ايمانهم ...
بگو اى پيامبر روز پيروزى، ديگر ايمان آوردن براى كافران سودى ندارد.
امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: يوم الفتح، روزى است كه دنيا به دست قائم ارواحنا له الفداء فتح مى شود.. [1]
[1] منتخب الاثر ص 470المحجة ص 174
برگرفته از سایت مهدی نت
سایهات بر سرم مستدام باشد. این هوای دوری تو، خیلی آلوده است. با هجوم بیرحمانة شهوات چه كنم؟ با كدام جان و قوّه از پس دسیسة نفس برآیم؟ كجا میتوانم پشت شیطان شیّاد را به خاك بمالم؟ تو باید بالای سرم باشی! من آقا بالاسر میخواهم، وگرنه همه چیز خراب میشود! روزگار بیتو زیستن، آخرالزّمان است. رمق و تاب و توان من هم به آخر رسیده، عمر منتظران هم به خطّ پایان نزدیك میشود، قطحی آمده، آبِ چشمها هم ته كشیده است. نهر حیا هم دیگر خشك شده، باغ غیرت همهاش آفت زده، ذخیرة اخلاق هم دیگر دارد تمام میشود... میبینی انگار آخرالزّمانی، آخر همه چیز است؛ ولی فدایت شوم! تو كه آخرِ سخاوتی، تو كه نهایت حیایی، تو كه غایت غیرتی، تو كه دفینة فتوّتی، نمیشود به همین زودی این «آخرالزّمان» شقاوت را به «اوّل الزّمان» سعادت پیوند بزنی؟ نمیشود این نكبت غیبت را به سرور ظهور پایان دهی؟ نمیشود آغازی بر این پایان بنویسی؟ نمیشود؟...
نمك به زخمت نپاشم، میدانم كه خودت هم در حیرتی؛ از یك طرف شیعه را میبینی كه زیر پای خیل رنجها له میشوند و از یك طرف دستت و راهت باز نیست تا كاری كنی، فریادی زنی و همه چیز را زیر و رو كنی... انگار این استخوان صبر كه در گلو داری، همان است كه راه گلوی پدرت را بسته بود! گویی این خارِ چشم خراش خموشی همان است كه اشك مرتضایت را در آورده بود! باید سكوت كنی. به خاطر خدا باید تحمّل كنی و نباید ببری! و تو هرگز نبریدهای، زمینگیر نشدهای، كم نیاوردهای. ایستادهای چون كوه و مایه ی استواری زمین شدهای تا زمینیان را فرو نبلعد!
نازنین پرده نشینم!
پلكهایم پوك شدهاند، پاهایم آبله زدهاند! پای چشمم گود افتاده، موهام سفید شدهاند! آب رفتهام از بس در این سلول انفرادی ـ دنیا را میگویم ـ بینور و هوا نفس كشیدهام. هوای ابری خیلی دلگیر است، خودت میدانی! آدم احساس خفگی میكند، دوست دارد سقف آسمان را بشكافد تا طرحِ نوِ آفتاب نمایان شود. خودت دعا كن این ابرها بروند كنار، تا چشم روشنی هستی آشكار شود. عزیز مصر وجود من! مملكت باطنم آشفته، مرزهایش بیپاسبان مانده، اوضاع فرهنگیاش به هم ریخته، درش آشوب شده و دیر نیست كه آن را از كفت بربایند! وقتست كه بیایی این محاصره را بشكنی و مرا آزاد كنی، آزاد در بندگی خودت!
ای رایحه دلنشین باغ هستی، ای خورشید رخ برکشیده در پس ابر، ای سفر کرده… تا کی تو همچنان در غیبت و دیده به راهانت در شرار هجران…
جان جهان نثار قدومت باد میلاد نور مبارک
سوره زمر
نور به حضرت مهدى ارواحنا له الفداء اطلاق مى شود.
قرآن مى گويد: واشرقت الارض بنور ربها[1]. حديث مى فرمايد: نور الرب، حضرت حجت ارواحنا له الفداء است و تحقق اين آيه، در وقت ظهور حضرت است.
نيز در ذيل آيه مباركه يهدى الله لنوره من يشاء، معصوم مى فرمايد: نوره مراد امام زمان ارواحنا له الفداء است.
بنابراين وقتى هر دو آيه درباره حضرت حجت ارواحنا له الفداء است، يعنى در عصر ظهور حضرت، "اشرقت الارض نور ربها" همه بايد از اين نور استفاده كنند، اما در عصر غيبت اين گونه نيست، بلكه "يهدى الله لنوره من يشاء، بعضى از نور حضرت استفاده مى كنند و بايد كارى كرد كه رمز من يشايى پيدا شود[2]
در روايات آمده است كه در آيه شريفه، واشرقت الارض به نور ربها مراد، روشن شدن زمين به نور آن حضرت است.
[1] سوره زمر69
[2]برگرفته ازكلام آيت الله وحيد خراسانى كه در پايان كتاب "پيام امام زمان، آمده است.
برگرفته از سایت مهدی نت
سوره حجر
آيه 36- 38: قال رب فانظرني الی يوم يبعثون , قال فانک من المنتظرين الی يوم الوقت المعلوم .
امام رضا علیه السلام فرمود: "وقتِ معلوم، روز قيام قائم ماست. [1]
[1] منتخب الاثر، ص 220 و كمال الدين، ج 2، ص371
برگرفته از سایت مهدی نت
سوره توبه
آيه 33: و هو الذي ارسل رسوله بالهدي ...[1]
او خداوندى است كه پيامبرش را با هدايت و دينى حق فرستاد تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند، اگر چه مشركان ناخشنود باشند.
امام باقر علیه السلام فرمود: "اين آيه مباركه به هنگام خروج مهدى آل محمد ارواحنا له الفداء تحقق مى يابد" [2]
[1]نيز در سوره فتح، آيه 28 و سوره صف، آيه 9 آمده است.
[2] تفسير مجمع البيان ج5ص38
برگرفته از سایت مهدی نت
زیباتر از تو، چه کسی پروردگارش را ستوده؟ عاشقانه تر از تو، چه کسی دعا کردن میداند؟
خدا را سپاس که تو را آفرید تا ستایش و حمد خالق را از تو بیاموزیم. خدا را سپاس که تو را به دنیا هدیه داد تا زبان عاشقانهترین شکرها را در کام تو بگذارد و بیبدیلترین نیایشها را از زبان تو به گوش عالمیان برساند.
خداوند تو را برای خویش آفرید. برای آنکه روز و شب ستایشش کنی و پیراهن نیایش بر تن و پیشانی سجدهگزار بر خاک، توحید را در زیباترین خلعت عبادت، پیش تمام چشمها به تصویر درآورى.
آه ای روح عاشقانه دعا!
ای شیرین زبان ستاینده!
کاش فرصت آن باشد تا در تمام حاجتهایمان، به دعاهای مستجاب تو اقتدا کنیم. کاش بتوان پشت سر سجدههای مستدام تو خداپرستی کرد. کاش شمّهای از سجادهشبانگاه تو را برای خویش به امانت بگیریم و به بهشت وصل شویم.
ای ضمون یگانه پرستش!
ای اشک بیپایان تهجّد!
گویا تمام بغضهای غریبانه علی و زهرا از حنجره معصوم تو سردرآوردهاند. گویا تمام معرفت بیشباهت حسین در رگهای تو به جوش و خروش درآمده است. گریههای بیپایان علی و شبزندهداریهای پیوسته فاطمه، اقیانوس عبادت تو را آفرید. تو فرزند مناجات عارفانه حیدرى. فرزند بیخوابیهای سجادهنشین کوثر.
فرزند روزههای مداوم رسول. چگونه در این همه توحید تو حیران شویم؟ بعید نیست که فرزند عاشورا، زینت عبادتکنندگان عالم باشد. بعید نیست تو در آستین یکتاپرستیات جز دست دعا نداشته باشى.
سجده، تضرع خاکساری است که نامش را از نام تو گرفته.
سجده آبرویش را مدیون توست...
سجده به تو میبالد و هستیاش را از آن تو میداند، ای سجاد! که پیشانی موحدت، همه عمر آشنا به خاک بود و لبهای زمزمهگرت یکنفس نیایش میسرود. سر از سجدههای عاشقانهات برندار که تداوم هستی به یمن این سجدههاست... که رحمت و لطف پروردگار بر کاینات به خاطر آبروی سجدههای توست... سر از سجده برندار که خداوند، سجدههایت را سخت دوست میدارد.
صدایت را میشنوم. از دانه دانه هر تسبیح، از تار و پود هر چه سجاده، از خمیدگی قامت هرچه محراب،از خاک هر سجدهگاه، صدای تو را میشنوم.
هرجا دست دعایی به سوی آسمان بلند میشود، هرگاه آرزومند بیقراری پروردگارش را صدا میزند، این تویی که شنیده میشوى.
تویی که کلمات دعا را بر لبها تلقین میکنى.
تویی که زیباترین خواهشها را در هیئت حرفی قشنگ در دهانها میگذاری و آنگاه خودت برای این دعاهای عاجزانه، آمین میگویى. صدای تو را میشنوم:
«خداوندا تو حتی بر آنان که از تو درخواست نمیکنند و با خداوندیات به جدل برمیخیزد نعمت میبخشى. پس چگونه بر من عطا نکنى. منی که سائل درگاه توام و یقین دارم که تو خالق و خداوند عالمی»
ای سجاده نشین عرش!می آیی و ملایک به حضورت می بالند،همراه نسیم، تا خلوت گل های سجّاده،می آیی تا در شب های نور، برترین زینت عبادت کنندگان جهان باشی.
خوش آمدی، ای آن که توفان در رکاب داری و شانههای ستبرت، کوهستان را میسراید!
چشمانِ اردیبهشتیات چون دو پنجره گشوده به آسمان است که پرندگان فضیلت بر آنها ترانه میخوانند. زمین از تو میروید «فرزند پدر خا ک»! چون به شمشیرها نگاه کنی، به زمین میافتند و نخلها قامت قیامتت را ستایش میکنند.
واژهها کوچکتر از آنند که تو را تصویر کنند، ای صاحب فضیلتهای بیشمار!
آنچنان بزرگی که بیتو، تاریخ کربلا ناتمام میماند.
دستهای بریدهات هنوز چون دو بال سرخ بر شانههای فرات، خطِ خون میکشد.
چون بر اسب مینشینی، هفت آسمان به پیشوازت میآیند و سنگها زیر سمِ اسبت دود میشوند.
برادریات، زبانزد قبایل است.
یا عباس! زمین تو را کم دارد که اینچنین در خود مچاله مانده است.
چون بیایی، آفتاب از چارسو در بر میگیردمان و کوچهها، عبور گامهایت را کِل میکشند.
چون تو بیایی، شاعرانهترین ترانههایم به شکوفه مینشینند.
ای بزرگ! هفت پشتت به خورشید میرسد، مردانگی درا عماق جانت ریشه دوانده است، فریادت دل نامردمان را میلرزاند و سکوتت، شگفتانگیزترین فریادهاست. هنوز از مشکها بوی نفسهای تو میتراود و آب هر روز، تصویر با شکوه تو را قاب میگیرد این بادها از سرزمین گیسوانت خاطرهها به همراه دارند. ای «راز رشید» امالبنین! عشق در تو به بلوغ رسید، آن هنگام که زاده شدی و خاک از آن روز که خون تو را مکید، تبدار است. اقیانوسها به وسعتت گواهی دادهاند و صنوبران کهنسال، به زبان تو تکلم میکنند. درهای بسته را با نگاهی میگشایی، گویی تمام کلیدهای جهان در دست توست؛ آخر تو «باب الحوایجی» «یا ابوالفضل»! تو میآیی و از این پس، برادری و جوانمردی، قانون جهان خواهد شد.
همّت تو، پای پایمردی را بلندتر کرد و مشک آبی که بر دوش کشیدی، عطش مردمان را برای ساحت خورشیدیات افزون ساخت. ولادتت خجسته باد.
پرچمهای سبز و سرخ، در کوچه کوچه کهکشان، با نسیم دلنواز صلوات به حرکت در میآیند و کاینات، منتظر آمدن کسی است که نام مبارکش را بر تارک عرش آویختهاند؛ حسین!
مشتاقتر از تمام آسمانیان، آنکه در کالبد روحانی خویش نمیگنجد، جبریل علیهالسلام است. اوست که آغوش پرندین خود را به سمت نوازشش گشوده است.
امروز تمام آسمان را سرود «فتبارک الله» فرا گرفته است.
وه چه زیباست کودک زهرا علیهاالسلام ! وه چه زیباست میوه طاها!
گویی تبسمش آکنده از عطر سیب است؛ عطر سیبی که هنوز هم بهترین خاطره مدینه و دلانگیزترین عطر پگاهان کربلاست. چون نوری که از دل خورشید برآید. قدم در عالم خاک میگذارد و آغازین شگفتی حضورش را با سجده در برابر محبوب و حبیب خویش به تماشا میگذارد. و لحظهای بیش نیست که سر ارادت خاکستان به آستان حضرت دوست نهاده است؛ سری که در نهایت، قربانی کوی او خواهد شد.
گویی تمام افلاکیان نامش را میدانند و مرامش را میستایند!
گویی تمام عرشیان، از روز ازل منتظر تولّد او بودهاند. پرچم غیرت را در کویر نامردمیها به اهتزاز درآورد!
او میآید از ازلیترین نقطه آفرینش که چراغ هدایت باشد و کشتی نجات.
او میآید تا عاشورا به عظمت خویش ببالد.
او میآید تا کربلا، مشام جهان را با «عطر سیب» آشنا کند. او میآید تا ولایت، اوج غریبانگی خود را حس کند.
او میآید تا صبر را، ایثار را، شهادت را... معنا کند.
او میآید تا کسی «غیرت دینی» را به فراموشی نسپارد.
میآید تا سفارش به امر به معروف و نهی از منکر بر زمین نماند.
آری، میآید، نقطه اوج رسالت و ولایت؛ نقطهای که قله کمال آدمی و نزدیکترین فاصله با خداوند است؛ آنجا که حتی فرزند مانع این قرابت نمیشود!
مولا، ای عظمت شهادت! چقدر نامت دلنشین است؛ حتی برای شهادت!
چیست پنهان در نامت که اشک را مجال تأمل و درنگ نمیدهد و عشق را حیران عاشقانگی خویش کرده است!
مولای عاشقان جان باخته! چقدر یادت برای عارف شدن مغتنم و نامت برای عاشق شدن زیباست!
کربلا تنها با تبسّم تو جان گرفت و عاشورا تنها با ترنم عاشقانگیهایت نامی شد.
مولای عاشقان!
سلام بر تو باد تا واپسین روز آسمان و زمین!
میلادت مبارک!
حسین جان! ای ابر شعله ورِ هستی، میلادت بارش رحمتی است بر کویر خشکیده دل های ما.
سوره تکاثر
وقتى از امام هفتم تفسير آيه "و اسبغ عليکم نعمه ظاهرة و باطنه، [1] را پرسيدند، فرمود: نعمت ظاهر، امام ظاهر و نعمت باطن، امام غائب است.
پرسيده شد: آيا در ميان شما كسى هست كه غائب شود، فرمود آرى، اوكسى است كه شخصاً از ديدگان غائب مى گردد، ولى يادش از دل هاى مؤمنان نمى رود. او دوازدهمين ما ائمه است، خداوند هر مشكلى را براى او آسان مى كند و هرگردنكشى را به وسيله او سركوب مى نمايد... ".[2]
علاوه بر اين كه وجود حضرت، نعمت است، آن چه از نعمت ها كه بندگان در آن غوطه ورند از نعمت هاى ظاهرى و باطنى همه به بركت وجود شريف حضرت حجت ارواحنا له الفداء است.
امام صادق علیه السلام در تفسير آيه شريفه ثم لتسئلن يوم عن النعيم، [3] مى فرمايد: نعيم ما هستيم [4]
وجود امام، عظيم ترين نعمت هاى الهى است، زيراكه اصل ساير نعمت هاى ظاهرى و باطنى است و از اين جا است كه در روايات آمده كه همه مردم روز قيامت درباره نعيم مورد سؤال قرار مى گيرند.
البته نعمت هاى آن حضرت در زمان ظهورش نيز ويژگى خاصى دارد. [5] چنان كه اخبارى در اين باره وارد شده است.
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امت من در زمان مهدى به نعمتى متنعم خواهند شد كه هيچ گاه به مثل آن متنعم نگشته اند. آسمان باران رحمتش را بر آن ها مى بارد و زمين هيچ گياهى را رها نمى كند، مگر اين كه آن را برآورد [6]
حضرت امير علیه السلام در تفسير آيه مباركه: الم تر الذين بدلوا نعمة الله کفرا [7] آيا نديدى آنان راكه نعمت الهى را به كفر بدل ساختند، فرمود: ما آن نعمت هستيم كه خداوند بر بندگانش عنايت كرده و به سبب ما رستگار مى گردند آنان كه روز قيامت رستگار مى شوند [8]پس خود حضرت مهدى ارواحنا له الفداء نعمت است و از آن جاكه شكر نعمت واجب است، شيعيان بايد شكر نعمت حضرت را چنين به جا بياورند:
1- شناخت قلبى و معرفت اين نعمت والاى الهى
2- بيان كردن فضايل و نشر دلايل آن بزرگوار
3- صدقه دادن براى سلامتى وجود آن حضرت
4- تقرب جستن به آستانه او با انجام دادن كارهايى كه مورد پسند و مايه نزديك شدن به درگاهش است
5-اهتمام به دعاهاى خالصانه براى تعجيل فرج آن حضرت[9]
[1]سوره لقمان20
[2]مهدى موعود على دوانى ص 199.
[3]سوره تكاثر8
[4]تفسير برهان ج4س503
[5]مكيال المكارم، ج 1 ص 292.
[6]بحار الانوار ج51ص83
[7]سوره ابراهيم 28
[8]اصول کافي ج1 ص 217
[9]مکيال المکارم ج1 ص 363
برگرفته از سایت مهدی نت